بهینه سازی سقف باDIVA
(لینک منبع) مایلم تجارب خود در طراحی ورودی ایستگاه TGV مونپلیه فرانسه توسط شرکت Marc Mimram Architects که جوایزی نیز برده را با شما در میان بگذارم. به همراه تیمم در ELIOTH ، کارم متمرکز بر طراحی حفره های درون سیستم سقف طاق بتنی بود. در این پروژه از ابزارهای راینو، گرس هاپر و DIVA استفاده شد.
چالش اصلی، طراحی الگویی برای حفرهها بود به گونه ای که نور را به بخشهای خاصی از پلتفرم جهتدهی کند و در عین حال با مینیمم نگه داشتن نور عبوری مستقیم از سقف از خنک ماندن فضای داخلی اطمینان حاصل شود. برای اکثر پروژهها چنین سناریویی پیش میآید؛ میخواهیم برای ماکزیمم کردن نور طبیعی موجود در فضای داخلی تا حد ممکن روزنههای بیشتری داشته باشیم، اما بهای این کار با توجه به میزان بالای عبور اشعههای خورشیدی از این روزنهها، در واقع نیاز به انرژی زیاد برای خنک نگه داشتن فضا است. در تمامی موارد، پارامترهای طراحی باید به گونهای تنظیم شوند که روزنهها به اندازهی کافی بزرگ باشند تا میزان کافی از نور طبیعی عبور کند و به اندازهی کافی کوچک باشند تا میزان تابش اشعههای خورشیدی مینیمم شود (و به درستی جهتدهی شوند). میزان نور طبیعی که روی سطح فضای داخلی میتابد را با “ضریب آفتابگیری” میسنجند.
ضریب آفتابگیری چیست؟ در حالت کلی، قواعد ساختمانی میزان نور طبیعی موجود در فضا را با معیاری به نام ” ضریب آفتابگیری” تعیین میکنند. عموما میتوانیم هر سطحی را به عنوان یک کرهی درخشان عظیم تصور کنیم و از این طریق ضریب آفتابگیری را بیابیم. سطح داخلی این کره به صورت یکنواخت میدرخشد و نور به همهی سطوح از همهی زوایا تابیده میشود، که باعث میشود ضریب آفتابگیری مستقل جهتگیری نسبت به خورشید باشد.
کف اتاقی شمالی که یک پنجرهی کوچک دارد دقیقا همان ضریب آفتابگیری را خواهد داشت که یک اتاق مشابه اما رو به جنوب دارد. به همین دلیل، معیار ضریب آفتابگیری نمیتواند برای تخمین میزان حرارت دریافتی فضا مورد استفاده قرار گیرد، اما برای اهداف دیگری مانند این که آیا یک میزی اداری نزدیک به یک پنجره نیاز به نور مصنوعی خواهد داشت یا خیر مفید است. ماکزیمم کردن ضریب آفتابگیری از نظر پایداری یک نقطهی مثبت تلقی میشود اما همیشه باید مراقب میزان تابش خورشیدی وارد شده به فضا نیز بود.
اهداف پروژه برای ایستگاه قطار در مونپیله، به تعیین دو ضریب آفتابگیری نیاز داشتیم:
- فضاهای اداری و جایگاههای تحویل بلیط باید حداقل به ضریب آفتابگیری ۱٫۰ میرسیدند (آبی رنگ)
- پلتفرم باید ضریب آفتابگیری ۰٫۵ میداشت (قرمز رنگ)
گرمای ورودی تابش خورشید (Solar Heat Gain) چون فضاهای ایستگاه بدون سیستم خنک کننده بودند، نیاز بود که به منظور آسایش حاضرین دمای داخلی بیش از حد بالا نباشد. یعنی لازم بود تا حد امکان ایستگاه را خنک نگه داریم. گرچه یک سیستم تهویه طبیعی هم داشتیم، لازم بود کمترین میزان نور ممکن از سقف عبور کند.
محدودیتها به ما گفته شده بود که هندسهی ایستگاه ثابت است و قابل ویرایش نیست. یعنی نمیتوانستیم سقف یا فضاهای اداری را مطابق نیاز خود جابجا کنیم یا تغییر جهت دهیم. تنها راه تنظیم نور، طراحی یک سیستم حفرهدار مناسب بود. در ابتدا، برای تمامی سقف حفرههای یکسانی به کار بردیم. به راحتی توانستیم به ضریب آفتابگیری ۰٫۵ برسیم اما، فضاهای اداری هنوز به شدت کم نور بودند. همچنین، با الگوی ثابت، سقف متناسب با جهت نور نبود و اجازهی ورود میزان بالایی از نور مستقیم را به فضا میداد.
لذا طراحی ما باید دو چالش را مرتفع مینمود:
- حفرهها به اندازه ی کافی بزرگ طراحی شوند تا به ضریب آفتابگیری ۱٫۰ برای فضاهای اداری برسیم.
- پاسخ دادن به جهت گیری نسبت به خورشید و مینیمم کردن گرمای ورودی تابش خورشید.
فضاهای اداری آنچه کار را بسیار سخت کرد فضاهای اداری بود چون جعبه ای بودند و فقط یک سطح برای دریافت نور داشتند، پنجرهای که رو به پلتفرم بود، دیگر سطوح همگی دیوارهای مات بودند. برای وارد کردن نور به این محدودهها، باید حفرههای تقریبا بزرگی را به صورت هدفمند در سقف جایگذاری میکردیم. مکان دقیق این حفرههای بزرگ غالبا نامعلوم بود و باید برای یافتن بهترین مکان آزمایش میکردیم. تصویر زیر نشان دهندهی دو پیکربندی مناسب ممکن برای قراردادن پنل بزرگ حفرهها است.
جهتگیری نسبت به خورشید بعلاوه، لازم بود اندازه ی حفرهها را مطابق جهت تابش نور خورشید تنظیم کنیم. برای حل همهی این مشکلات یک مدل پارامتریک از تمام سقف ایجاد کردیم و حفرههای تک تک سطوح را مطابق جهت تابش نور خورشید تغییر دادیم.
مدل پارامتریک هندسه ی سقف در دو جهت متقارن است و از ۵ دهانهی طولی تشکیل شدهاند که یک قوس ایجاد میکنند. هر دهانه از ردیفی از پنلهای بتنی ۴ طرفه تشکیل شده. گرچه همهی پنلهای بتنی از نظر هندسی مشابه بودند، با توجه به موقعیت خورشید، هرکدام جهت متفاوتی داشتند. میتوانستیم با استفاده از DIVA میزان اشعهی خورشیدی که به هر کدام از این پنلها میتابید را شبیهسازی کنیم. سپس از مقادیر تابش برای تعیین اندازهی حفرهها برای هر پنل استفاده شد. برای نمونه، کنارهی پنل که دارای بیشترین میزان تابش بود کوچکترین حفرهها را داشت (که بیشتر نور را مسدود می کرد) و کنارهی پنل که دارای کمترین میزان تابش بود بزرگترین حفرهها را داشت (که منجر به عبور بیشتر نور میشد).
میتوانیم از اسکریپت گرس هاپر خود برای تعیین اتوماتیک اندازهی حفرهها با توجه به نتیجهی شبیه سازی استفاده کنیم. اسکریپت به گونهای تنظیم شده بود که میتوانستیم اندازهای برای مینیمم و ماکزیمم حفرهها به صورت درصد تعیین کنیم. برای مثال میتوانستیم حفرههایی را به کار بگیریم که همانطور که در بالا مشاهده میکنید در محدودهی ۸ تا ۲۵ درصد قرار میگرفتند. قدم بعد گذراندن این مدل سقف حفرهدار از شبیه سازی بود که ضریب آفتابگیری پلتفرم را محاسبه کند. بر اساس این نتایج، ما محدودهی حفرههای سقف را تغییر دادیم. برای نمونه، اگر نور بیشتری نیاز داشتیم میتوانستیم محدوده را از ۸ تا ۲۵ درصد به ۱۵ تا ۳۰ درصد تغییر دهیم. چون مدل پارامتریک است، هندسهی آن به صورت اتوماتیک آپدیت میشود و میتوانیم به سرعت شبیه سازی بعدی را اجرا کنیم.
آفتابگیری برای فضاهای اداری اسکریپت را به گونه ای طراحی کردیم که بتوانیم بخش های خاصی از سقف که محدودهی حفرهدار بودن متفاوتی داشتند را بزرگتر از بقیهی قسمتهای سقف انتخاب کنیم. این محدودهها فضاهای اداری را هدف قرار دادند و ما تستهای مختلفی انجام دادیم تا مطمئن شویم با به کارگیری کمترین تعداد پنلهای دارای حفرهی بزرگ به ضریب آفتابگیری ۱٫۰ میرسیم. تصاویر زیر اسکرین شاتهایی از گرس هاپر هستند که بخشهای دارای محدودهی حفرههای کوچکتر (خاکستری رنگ) و بخشهایی که حفرههای بزرگتری داشت تا امکان ورود نور بیشتر به فضاهای اداری فراهم شود را نشان میدهند(آبی رنگ).
بهینه سازی تا اینجا اسکریپت به گونهای تنظیم شده که همهی پنلهای حفرهدار متناسب با جهت تابش نور خورشید باشند. همچنین، ما میتوانیم محدودهی حفرهها (به صورت درصد) و مناطقی که امکان درصد حفرههای بیشتری میدهند را نیز انتخاب کنیم. این پارامترها، محدودهی حفرهها و مناطق، پس از هر شبیه سازی دست کاری میشوند تا به ضریب آفتابگیری مورد نظر خود برسیم. مباحثی در مورد استفاده از الگوریتمهای ژنتیکی مانند Galapagos برای حل بهینهی مساله نیز مطرح بود، اما استفاده از این روش موانعی نیز داشت.
با توجه به سنگینی مدل، شبیه سازی یک ضریب آفتابگیری حدود ۴۰ دقیقه زمان میبرد. اگر از Galapagos استفاده میکردیم، چندین روز زمان میبرد تا برای ارزیابی یک نتیجهی بهینه به اندازهی کافی اطلاعات جمع کنیم. در این مورد خاص، بهتر بود براساس دانستههای خودمان، شرایط ابتدایی خاصی تعریف کنیم و سپس به سمت تنظیم پارامترها حرکت کنیم. نتیجه سقف نهایی به گونهای حفره دار شده که نور مسقیم ورودی به بخش ابتدایی ایستگاه را مینیمم میکند، به خصوص در ماههای تابستانی که فضای داخلی باید دمای پایین و مناسبی داشته باشد. در عین حال، حفرهها به گونهای هستند که امکان ورود نور محیطی زیادی را به ایستگاه برای روشن کردن فضا فراهم میکنند. مناطق دارای حفرههای بزرگتر به گونهای جایگذاری شدهاند که میزان نور محیطی ورودی به فضاهای اداری ماکزیمم شود.
نظرات